Lustrous moon & venus & love
Lustrous moon & venus & love

God is one


یاد خاطرات.....93.11.10 ....آخره شب روزه جمعه.......

دو تا ادکلن داشتم که با اینکه تموم شدن ولی نگه داشتمشون.........

یکی واسه سال 90 و اون یکی واسه سال 91 بود.......

90: ZIRH IKON........آمریکایی......

91:Guesss .....فرنچ.....

اونموقع که تازه دانشگاه قبول شده بودیم ازشون استفاده میکردم......

دوس ندارم باهاشون خاطره جدید داشته باشم به خاطره همین فعلا قصد ندارم از اون  Brand بخرم..........

گاهی اوقات استشمام میکنم عطر بوی این دو تا ادکلن خوشبو رو ....... و مستقیم میرم جایی که دوسال زندگی کردم...........

اول از همه اتاقم یادم میفته.........اونجا عطر و بوی خاص خودش رو داشت.........

جمعه شبا که میرسیدیم خونه همه جا یخ بود........2 ساعت طول میکشید تا هوای خونه متعادل بشه.......

اکثر شبا ساعت 2 میخوابیدم........

سال اول و دوم که همش با سپیده چت میکردم......

یادش بخیر یاهو مسنجر.......

یادش بخیر که عاشق سپیده بودم........

یادش بخیر که وقتی اسمش میفتاد رو گوشیم ویبره میرفتم........

یادش بخیر یه بار گروه ساختم هم شیدا اومد هم سپیده هم عاطفه.......

برای اولین بار چت گروهی داشتیم......چقد خندیدیمممممممممم.........

یادش بخیـــــر کارتهایی اینترنتی که هرروز میخریدمممممممممم.........کارت اینترنتی مهر........

وااااااااااااااااای خدا اشکم در اومد........

نرگس و الهام میگفتن زینب میخوابی تو اینترنت؟؟؟چه خبره انقد کارت میخری؟؟.......

یادش بخیر چن بارم تو شهرک همه مغازه ها کارت اینترنتشون تموم شده بود گفتم نرگس و الهام از داخل شهر خریدن.........

یادش بخیر که اگه وسط چت کردن با سپیده کارت اینترنتم تموم میشد با شماره های اینترنتی وصل میشدم......

یادش بخیر قبض تلفن که برای اولین بار 70 تومن اومد........

یاده تمام تلاشم بخیر که هرکاری کردم نشد اشتراک ADSL+2 بگیرم........

یادش بخیر که بعده دو ساعت چت کردن با سپیده بهش زنگ میزدم و باز هرهر میخندیدم.........

انقدر میخندیم که سپیده همش میگفت خدا نکشتت زینب گلوم درد گرفت و همش سرفه میکرد.........

خب از هر 3-4 ماه همدیگرو میدیدیم.............دیگه چیکار میکردیم.........

یادش بخیر یه بار بهش زنگ زدم حرف زدیم شارژم تموم شد و بعد اون زنگ زد باهم حرف زدیم........

یادش بخیر که یه بار قرار شد اردبیل رفتنی بیان خونمون ولی نیومد............

چققققققد ذوق و شوق داشتم..........وقتی گفت رد کردیم و کلی گریه کردم............

چقققققد قرار میذاشتم ببرمش  اون خونه و اون شهرک.......هیچکدوم نشد و سپیده هیچ وقت نیومد اونجا..............

چقققققققققد علف هرززززززززز کندم خدااااااااااااااااااااا.............

یه بار یه عاااااااالمه کنده بودم گوشه حیاط فرداش نررررررگس و شیدا و عاطفه اومده بودن خونمون .....

نرگس علف ها رو که دید گفت زینب باز تو علف هرز کندی؟؟؟؟؟.......گفتم آررره میبینی چقققد زیادن.....تازه نصفه باغچه مونده بود..........مامانم وایساده بود جلو در آشپزخونه گفت آرره نرگس میبینی؟؟؟ زینبم هرروز علف هرز میکنه........علاوه بر کامپیوتر مهندسی کشاورزی هم میخونه دیگه......بعد 4 تایی میخندیدیممممممممممم..........

چن بار خواهر رفت از همکلاسیش که همسایمون بود بیل گرفت آورد و کلی بیل زدیم اون باغچه رو که خاکشو زیرو کنیم بلکه درست بشه اما نمیشد...........یه بار تخم چن تا سبزی رو کاشتیم مثل شاهی، ریحان، ترب، کاهو.........

یادمه مامان بزرگ کاشت.......عید 91 بود که همگی اومده بودن خونمون............

چن ماه بعدش که زن عموم اینا اومده بودن؛ شاهی ها با فقط یه دونه کاهو دراومده بودن......

با زن عمو رفتیم حیاط اونا رو چیدیم و از فرداش هر روز شاهی میکندیم..........

یه بار بهار سال 92 بود حسابی بیل زدیم و تخم خیار که من خیلی دوس داشتم کاشتیم با توت فرنگی.........

نمیدونم در اومدن یا نع.....آخه دیگه ما تا آخره تیر اونجا بودیممممممممممممم.................

تو فصل بهار از ساعت 4-5 به بعد هرچند ساعت یه بار میرفتم حیاط و قدم میزدم و به آسمون خیره میشدم.........

تاپ میرفتم و آهنگ گوش میدادم و کلی لذت میبردم.........

کناره باغچه میشستم و  گل ها رونگاه میکردم و  فکر میکردم.....بعد یهو جو گیر میشدم شیرآبو باز میکردم و سرتا پای اون درخت توت رو خیس میکردم و میرفتم زیرش آب میریخت رو سر خودممممممم ، خیس میشدم و عشق میکردم و بعد کل حیاط رو خیس میکردم و با جارو میشستم .......3-4 بار حسابی حیاط رو شستم شایدم بیشتر.....نمیدونم...............

یادش بخیر که یه بار همه بچه هارو بردم زیرزمین رو دیدن آخه همش میگفتن اونجا چه جوریه زینب؟؟؟....

تا دیدن ، گفتن فرش اینا بیاریم بمونیم اینجا خیلی خوبه که بعد مامان گفت اونجا چرا هروقت خواستین بمونین، بالا میمونین........

فک میکردیم یعنی میشه یه شب دوره هم باشیمممم؟؟؟؟؟

خیلی تلاش کردیم تا برای اولین بار 91.8.2 بود که شیدا و عاطفه موندن خونمون..........خدا میدونه که چقددددرررر خوشحال بودم............

طوفان و بارون شدید شد عاطفه زنگ زد به مامانش گفت ساعت 5 هستش تا ما بیایم  تهران 8-9 میشه صبحم تو این هوای افتضاح ساعت 5 باید راه بیفتیم بیایم دانشگاه ....میشه بمونیم ؟؟؟مامانش اجازه نداد.......سه تایی ناراحت شدیم.......

طبق عادت رفتیم از کوچه ما رد بشیم که دوستان باهام خداحافظی کنن و من برم داخل و بعد برن .....

مامان عاطی زنگ زد.....دم اون نیسانیه بودیم که همیشه ته کوچمون بود....... گفت بمون فقط به خاطره خطر راه ها.....ولی شماره مامان زینب رو بده من بهش زنگ بزنم کارش دارم................

برق شادی تو چشای هر سه تامون درخشید.......تا خونه دویدیم و میخندیدممممممممممممم........

کلید رو انداختم درو باز کردم و رفتم داخل مامان تو آشپزخونه بود.......یهو سه تایی رفتیم تو مامان خندید گفت خوب کاری کردید موندید من به زینب گفتم بگو بمونن هوا خوب نیست.......

کیفمو پرت کردم یه طرف رفتم به سمت پذیرایی همه چراغارو روشن کردم و از این سربه اون سر میدویییییدم.......شیدا و عاطفه غش کرده بودن از خنده و بهم میگفتن دیوونه شده............

شام ساعت 19:47..........تو اتاق من سفره انداخته شد.......دلمه+ الویه............

همون روز فهمیدم شیدا و عاطفه عشق دلمه هستن..........چقد خوششون اومده بود.......همش میگفتن دستت درد نکنه خاله خیلی خوشمزه بود...............

آهنگ گذاشتیم و یه دل سیر دیووونه بازی.....................شلوار آبی...........

آخره شبم تو حیاط کلی عکس گرفتیم ولی یکی از یکی زاغارت تر.........

باززززززم یه سر رفتم و برگشتم.......

هر لحظه ای که اونجا گذشت ناب و دست نیافتنیست..........

هرچقققدم یاد کنم ازشون سیر نمیشم........

عاشق سال 90-91-92 هستم که عالی گذشت البته فقط از تاریخ 90.7.7 تا 92.5.1 ........................

 



نظرات شما عزیزان:

narges
ساعت11:03---19 بهمن 1393
اتفاقا زیاد سر میزنم اینجا خاتون جونم
پاسخ:بعععععععله بععععععععله .......دی


narges
ساعت13:39---13 بهمن 1393
واسه منم بهترین روزا همون روزا بود!!!!کاش میشد زندگی رو برگردوند ب عقب!!!!دلم ۱ روز از اون دور هم بودنارو میخواد
پاسخ:من فک میکردم دیگه نمیای اینجا................


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 12 بهمن 1393برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

 



لحظه رفتنیست و خاطره ماندنیست........... تمام ادبیات عشق را به یک نگاه می فروختم ، اگر لحظه ای ماندنی بود و خاطره رفتنی .....


 

Memorabilia of my life 1
Beautiful & lovely Poems
Religion
Sentences of advice
Poems about Friend
Victory in this world and hereafter the shrine of Imam Hussein
Short Story
Memorabilia of my life 2
Memorabilia of my life 3
Advice of Devil
Memorabilia of my life 4
Memorabilia of my life 5
First love
Memorabilia of my life 6
Memorabilia of my life 7
Memorabilia of my life 8
Memorabilia of my life 9
New chapter of my life

 

 روزمره گی
 روز پنجشنبه 96.2.7
 گوشه از خاطرات اواخر فروردین 96
 سومین باری که با هم بودیم 96.1.23....
 دومین باری که با هم بودیم 1396.1.21
 نوروز 1396
 تولد 24 سالگی...95.11.23.....
 یکی از نشانه های دیوونگی...
 برای اولین بار 95.12.25
 روز چهارشنبه 95.7.28
 ماه رمضـــــان 95 (سفـــــر به مشـــهد و تبریــــــز)
 روز چهارشنبه 95.2.15
 نوروز 95
 جشـــن تولــد بیست و سه سالگیـــم
 نیو لوکیشن!
 امتحانات ترم آخر ......خرداد 94
 از 24 تا 26 اردیبهشت.....
 آخرین روز دانشگاه 94.2.23.................
 دو شب پرهیجان
 خانم ....... <3
 وقایع و اتفاقات3
 وقایع و اتفاقات2
 وقایع و اتفاقات
 دیدارررررر هایم با عوووشقم در ایام تعطیلات....
 همینجوری.....
 شنبه شب...93.12.16.........
 روز سه شنبه 93.12.5.......روز مهندس و روز پرستار مبارک!
 سپیده.....!
 روز چهارشنبه 93.11.29.....اولین جلسه تو ترم 8......
 93.11.29.....روز عشق ایرانی مبارک!....
 همین الان یهویی بس که دلم گرفته بود......سه شنبه 8 شب 93.11.28....
 روز شنبه 93.11.25 .....دیدن سپیده برای سومین بار در سال 93......
 بامداد شنبه 93.11.25 ساعت 12:30 تا 1......
 23 بهمن 93..............پنج شنبه!
 عالـــــــــــــی
 این 10 روز
 خنده......دی.....
 یاد خاطرات.....93.11.10 ....آخره شب روزه جمعه.......
 این چن وقت.....
 وااااااااای آخره خنده س.......93.10.10........
 بازم یاده تو آجی گُلی......<3.....
 یه خاطره خیــــــلی خوووووووب <3 <3 <3.....93.10.3 تا 93.10.5.......
 هفته آخر دانشگاه در ترم 7
 از اینور اونور
 دو روزه دانشگاه
 دلم برات تنگ شده........یکشنبه 93.9.2 ساعت 22:30.........
 بازم دانشگاه.....
 شب 93.8.25........
 این روزا.........

 

مهر 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
مهر 1395
تير 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
تير 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389

 

Desert Rose

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فروزنده ماه و ناهید و مهر و آدرس solarvenus.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دانلود نرم افزار max plus
سامانه انتگرال گیری آنلاین
من و سپیده
computer
به امید غروب یاس و طلوع امید
یه وب مثل نویسنده اش
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 96
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 126
بازدید کل : 6881
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1



آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 96
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 126
بازدید کل : 6881
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1
('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/048.ani')}

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->